این قدر بلاتکلیف موندم که می گیرم
دست های مرگ و من اما نمی میرم
چشمام گره خورده
بدجوری تو چشمات
داره جدا می شه
دست من از دستات
تکلیف و روشن کن هستی کنار من
یا اینکه می ری تو
از روزگار من
تکلیف و روشن کن
این جاده باریکه
تو دست تو کبریت
این خونه تاریکه
این قدر بلاتکلیف موندم که می گیرم
دست های مرگ و من اما نمی میرم
چشمام گره خورده
بدجوری تو چشمات
داره جدا می شه
دست من از دستات
داری می ری قبلش کبریت و روشن کن
وقتی نباشی تو
این جا کنار من
این جا بدون تو
جنس من از چوبه
این زندگی بی تو
خاکسترش خوبه
این قدر بلاتکلیف موندم که می گیرم
دست های مرگ و من اما نمی میرم
سلام
بسیار زیباااااا بود
واقعا زیبا و آهنگین بود....
موفق باشید
درود.
سلام
مرسی مجتبی جان زیبا بود
سلام،مرسی که به وبلاگم سر زدید.
مطالبه شما هم جالبه.
درود بر شما...
لذت بردم
فقط طنین صداتو کم داره..