ماه به دستش خط کش و می کوبدش هر دم به روی دست های کهکشان سرخ
گلوی شب گرفته
سکوت زرد این خانه اسف بار است
ومن در زیر دشنام تنم
*
*
که ماه از چرخش بی حد خود خسته
که شب لب تا لب از اصوات بی معنا
که خانه باب دلتنگی
که من در زیر دشنام تنم مرده
قلبی که تیک تاک ساعت را
از سخت ترین دقایق شب محو می کرد
میان ایستادن
و
تپیدن
معذب است
*
ثانیه بی تو
بس
تکرار می کند
*
اوقات بی خبری تنگ است
به قد تنگ ماهی بعد از عید