تو با شب های پر نور و ستاره ت
من از مرگ ستاره زخم خوردم
تو با آواز من رقصیدی شب ها
شب آغاز شکستم بود مردم
غم ها روی تنم آوار می شن
به من چه ماهی ها بیدار می شن
تو از دریا فقط دریا رو داری
من از فردای دریا حرف دارم
تو ساکت خیره توو چشمای خیسم
من این جا قد دنیا حرف دارم
به من چه ماهی ها بی آب می شن
یا بندر آدماش بی خواب می شن
یه روز با دس دریا توی دسم
یه بندر روی دوشم دور می شم
بزار نفرین کنن این ماهی ها که
مثه بندر دارم مغرور می شم
وای چقدر زیباااااااااااااااا بود

تو از دریا فقط دریا رو داری
من از فردای دریا حرف دارم
تو ساکت خیره توو چشمای خیسم
من این جا قد دنیا حرف دارم
درود ها یک دنیا حرف داشت ترانه تون
سلام دوست عزیز.
وبلاگ زیبایی دارین، لذت بردم. اگه افتخار بدین دوست دارم شما رو لینک کنم. اگه دوس داشتین منو با عنوان "نشیند به دل" لینک کنین، و بگین شما رو با چه عنوانی لینکتون کنم.
شاد باشین و سلامت
تو ساکت خیره توو چشمای خیسم
من این جا قد دنیا حرف دارم
بسیار بسیار لذت بردم
درود بیکران بر شما
سلام
مرسی مجتبی با لذت خوندم
من اینجا قد یک دنیا حرف دارم
صدایم در گلو فریاد دارد
یه دنیا زخم روی شانه
من اینجا یک طناب دار کم دارم
سلام مجتبی جان
وبلاگتو خوندم...
شعرا خیلی قشنگ بودن...
شعرا از خودته؟
راستی یه انتقاد میتونم بکنم ازت؟
درود گرامی
سپاس از نظری که داشتی...
برایم قابل احترام است.
قلمی قوی و وزین دارید.
پاینده باشی
دوست محترم با سلام
پیام محبت آمیز شما را دریافت کردم و تشکر می نمایم.
اشعار و ترانه هایتان را مطالعه کردم . ارزشمند هستند. به نظر می رسد مایلد هستید به غیر از تعارفات معمول نظرات کارشناسی نیز بر آن ها داشته باشید . که اگر چنین باشد ارائه خواهد شد.
سلام آقا مجتبی
خیلی آپم و منتظر نگاه مهربونتون
سلااااااااااااااااااااااااااام عالی هست
قالب وبلاگ خاستی بیا
بهم سر بزن نظر یادت نره
با سلام و درود
ترانه ی شما را چندین بار خواندم. معمولاً در ارائه نظر احتیاط می کنم مبادا ذوق هنری سراینده خراشیده شود. اما به خواست خودتان و به عنوان یک مخاطب :
1- مقدمه : ترانه شعری صمیمانه و ملحون ( ریتمیک ) است با واژگانی خودمانی که دست شاعر را برای بیان نگاهش باز می کند و البته مسئولیت او را هم افزایش می دهد تا از چارچوب هنر و رویکردهای تغزلی و احساسی خارج نشود. پدیده ای که متأسفانه چندی است شاهد آن هستیم.
2- ترانه شما زیبا و با احساس بود . تنها نکته ی آن گسست معنایی آن بود. به نظرم مطلب از ابتدا تا انتها روند یکنواختی را طی نمی کرد به عبارت دیگر هریک از بخش ها می توانست به یک تراته جداگانه تبدیل شود. منِ خواننده در پایان متوجه نشدم آخرین حرف این شعر چیست؟
3- رونما و چارچوب مهم است اما اینکه آخر قصه چه چیزی برای خواننده باقی می ماند هم مهم است.
4- برای جلوگیری از اطاله کلام خاتمه می دهم و منتظر نظراتتان می مانم
بهت افتخار می کنم!