-
فرار درخت
یکشنبه 25 مهرماه سال 1395 20:53
تو می ری شروع می شه این بحث داغ منو خونه ای که نداره چراغ دوباره خیابون پر از رفتنه درختی که رفت از خیال یه باغ درختی که کفشاشو پا کرده بود تو ساکش جهانی رو جا کرده بود یه لبخند خوب و ملیح و قشنگ کت سرمه ای شو که تا کرده بود نه شک داره نه استرس تو چشاش چرا اشک می ریزه رو شونه هاش ؟ سپید پر کهنه ی رو تنش قدیما رو شونه...
-
منم ؟ تویی ؟
چهارشنبه 11 آذرماه سال 1394 14:05
دستم بزرگ می شود از اتاق هم بزرگتر دستم بزرگ می شود ٬ هی بزرگ ٬ هی بزرگ تر دستم بزرگ می شود از حیاط هم دستم بزرگ می شود از شهر هم دستم بزرگ می شود از شرح هم بزرگ تر دستم بزرگ می شود و می رسد به تو حالا منم که نمی دانم از کجا حالا تویی که نمی دانی از کجا حالا منم ؟ تویی ؟ قدم بلند می شود و می رسد به سقف قدم بلند می شود...
-
مورچه ای با دو پای آویزان
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1393 20:34
تو تف لیز روی دیواری خیس می ری بدون یک همراه مورچه ای با دو پای آویزان تو یه فیل معلقی تو ماه تایتانیک تویی یه کوه یخ بغلت کرده برده زیر آب تو رو هرگز نمی شه افشا کرد مرگ تدریجی حتی توی خواب توی فکر پریدن از برجی چای داغ و تن لش و گوشی پشت خطت مخاطبت خوابه تکیه دادی به شهر و می نوشی چای بی قند و استکان زهر نمی تونه...
-
ابلیس ِ زیر ِ پوستت آدم شد
پنجشنبه 1 آبانماه سال 1393 12:17
تو سینما، تو کوچه ها، تو پارک از بودن ِ تو رد ِ پا دارم بی مردم آزاری و لبخندِت حس ِبدی از جمعه ها دارم فریاد این همسایه ها بعد از _ دیوونه این زنگ و نزن اینجا_ این کوچه بن بسته باید در ریم می ترسی از لو رفتن دنیا؟؟ از سُرسُره بازی و سُر خوردن کم کم حواس ِ حس ِ تو کم شد از تیزی ِ تیغی که سُر می خورد ابلیس ِ زیر ِ...
-
من حتی با عسل هم - سخت مشکل - دارم این روزها
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1393 11:28
من از شوق پرستو ، شعر ، بارون ، نه نمی دونم من حتی برف ، بوران باشه بیرون ، نه نمی مونم من حتی با عسل هم - سخت مشکل -دارم این روزها بگیر انگشت تو از لب که دارم می رم از این جا اگه له شد گل مریم ، یه روزی زیر پای من ازم دلخور نباش هرگز نبودی تو به جای من من از وقتی که یادم هست ، توی این جاده ایستادم تنم سخت ِ شیبه نخل...
-
گریه چتر ندارد
پنجشنبه 7 فروردینماه سال 1393 19:52
باد می آید آن جا که گریه خیس نمی شود که گریه چتر ندارد _ قدم بزند
-
دور یعنی چند متر ؟
شنبه 13 مهرماه سال 1392 23:39
از دور چراغ های کوچیک و کم سو شون دارند چشمک می زنند دور یعنی چند متر ؟ دریا رو من نمی تونم متر کنم عاقلانه هم نیست که شبونه با لباس به آب بزنم و برسم به چراغ هایی که یک خط موازی رو روی دریا درست کردند حتی اگه روز بود و خورشید بودو چراغ های کشتی هایی که موازی هم لنگر انداختند پیدا نبود و تن خسته شون دیده می شد بازم با...
-
ماه
جمعه 15 شهریورماه سال 1392 01:31
من از رو قله می بینم تو با خورشید می شینی من اینجا خوشه ی انگور تو اون جا ماه می چینی .....
-
اگه بازم هوس بردن کردی ... باشه تو بردی
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 01:51
کیش سرباز مرده ی رو میز مات چشمای رو به رو باشی بازی ی برده رو ببازی تا هر چی می خواسته مو به مو باشی
-
بندر
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 12:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تو با شب های پر نور و ستاره ت من از مرگ ستاره زخم خوردم تو با آواز من رقصیدی شب ها شب آغاز شکستم بود مردم غم ها روی تنم آوار می شن به من چه ماهی ها بیدار می شن تو از دریا فقط دریا رو داری من از فردای دریا حرف دارم تو ساکت خیره توو چشمای خیسم من این جا قد دنیا حرف دارم به...
-
ببین گوشی مو هم خاموش کردم
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1391 02:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA یه امروز و می خوام که نازنینم فقط در خدمت عشق تو باشم به جز تو با کسی کاری ندارم می خوام از خواب غفلت دیگه پاشم قرار کاری ی امروز و کنسل دیگه هیچ کاری از فردا ندارم به جز اینکه بشینم رو به رو تو بگم من غصه ی دنیا ندارم تو اینجا توو گلومی گیر کردی مثه بغضی که می گه دیر کردی...
-
تردید
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 03:57
این قدر بلاتکلیف موندم که می گیرم دست های مرگ و من اما نمی میرم چشمام گره خورده بدجوری تو چشمات داره جدا می شه دست من از دستات تکلیف و روشن کن هستی کنار من یا اینکه می ری تو از روزگار من تکلیف و روشن کن این جاده باریکه تو دست تو کبریت این خونه تاریکه این قدر بلاتکلیف موندم که می گیرم دست های مرگ و من اما نمی میرم...
-
طرح
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 11:26
ایستاد خم شد دستی به سینه ی ساحل زد و رفت آن سو قوز کرد شد جزیره
-
نهنگ
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 11:47
این بار می میرم که بمیرم که زنده نباشم مثه نهنگ هفته پیش که شهر بسیج شه که شهر تا صبح هُل بده و نتونه و بعد تلویزیون نشون بده بعد رادیو اعلام کنه : نشد که بشه بعد بگن نخواست که بشه بعد هر چی هر کی دوس داره بگه تنها تو مثه نهنگ هفته پیش از دور بدونی و بتونی و ببینی و نتونی بیای نزدیک از دور بگی : غلط غلط کردم از دور...
-
بگو دلواپست هستم
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 16:50
نمی دونم چرا هرشب به تو من مبتلا می شم شب ها با گریه می خوابم سحر با گریه پا می شم نمی پرسی هنوز گاهی بگو دلواپست هستم یه عمری گفتمت هرگز ولی حالا چرا می شم شدم بم زلزله ویرون غم و دلواپسی ماتم از این پس لرزه ها آخر همین روزها فنا می شم بزار تا گل فروشی هست همین روبان آبی رو ته ش گل های بازاری شقایق من کجا می شم یه...
-
درد معاصر
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 09:57
از عمق درد معاصر تا میهمانی کوچک کنجشک ها پشت بام خانه فروغ به قتل عام کرم ها خندیدم با دوستت دارم ها دوستت دارم ها ها ! دوستت دارم چرا نیستی ؟ نیستی تمام مرا گرفته
-
دعوت نامه
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 17:22
اجرای نمایش ملودی دریا چهل روز پس از مرگ نویسنده مجتبی بستان پیرا کارگردان حسین رزده زمان ۸:۳۰ صبح پنجشنبه ۲۸/۷/۱۳۹۰ مکان فرهنگ سرای طوبی بندرعباس
-
خاک آلوده
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 13:39
تجربه بازیگریم در نمایش خاک آلوده به کارگردانی حسین رزده عکس از محمد سایبانی
-
ش ا ع ر
شنبه 6 آذرماه سال 1389 16:02
شاعر دکمه پیراهن را پس و پیش می بندد و در عبور خیابان چراغ سرخ را نمی بیند چرا تصادف نمی کنم چرا لباس من صاف می ایستد
-
دعوت نامه
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 12:40
اجرای عموم نمایش خاک آلوده در روزهای دوشبه و سه شنبه دوم و سوم آذرماه 89 به مدت دو روز در سالن نمایش فرهنگ سرای طوبی بندرعباس ساعت اجرای نمایش 18:00
-
تسکین
شنبه 24 مهرماه سال 1389 20:32
ماهی وار در برکه ی به قد مُشت از صبح از خورشید می ترسم
-
درد معلوم است
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 18:17
ماه به دستش خط کش و می کوبدش هر دم به روی دست های کهکشان سرخ گلوی شب گرفته سکوت زرد این خانه اسف بار است ومن در زیر دشنام تنم * * که ماه از چرخش بی حد خود خسته که شب لب تا لب از اصوات بی معنا که خانه باب دلتنگی که من در زیر دشنام تنم مرده
-
تلخ
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 18:12
قلبی که تیک تاک ساعت را از سخت ترین دقایق شب محو می کرد میان ایستادن و تپیدن معذب است * ثانیه بی تو بس تکرار می کند * اوقات بی خبری تنگ است به قد تنگ ماهی بعد از عید
-
هرگز تو را
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 19:52
من آن طلوع ماه تابی که در اسارت آفتاب هر روز برای ستاره می رقصید